عشقم مهران ررررررررفت

ناجور داغونم

وااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای خدا ناجور تنها و ساده گیر اوردی

خیلی داغونم نمیدونم چیکار کنم.نمی تونم به کسی اعتماد کنم یه بار خواستم اعتماد کنم مث سگ پشیمون شدم

خیلی ادما پست و کثیف شدن.امشب اساسی دوس دارم سر رو شونه یکی بذاره و اروم اشک بریزم و اون فقط شونه

هاشو بده من .کاش اون نفر تو میبودی.

تو که نیستی هیچی.کس دیگه ای هم نیس.خیلی از این شهر بدم میاد.خیلی بدم میاد دارم بزرگ میشم

خیلی دوست دارم بزرگتر از این نشم.هرچی بزرگتر میشم از اتفاقات زندگیم بیشتر پشیمون میشم

حالا تو نمی رفتی چی میشد.ای خداااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

حالا اون حرفایی که پشت سر تو زدن رو چیکار کنم.حتی قصم هم میخورن که راسته

اما من معتقدم که بعد مرگ که دست ادم کوتاه از دنیا حرف پشت سر مرده زیاد میشه

پس باور نمیکنم و بازم داد میزنم

مهرااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااانم اساسی عاشقتم  اینو جوری داد میزنم که همه حسودی کنن

حالا هر کی هم بعد تو بیاد اون حسی رو که گرمای وجود تو میده بهم نمیده

+ نوشته شده در  جمعه 2 تير 1391برچسب:,ساعت 1:0  توسط دخترکی ساده