مهران

عشقم مهران ررررررررفت

مهران

امشب دوباره دلم گرفته.یاد قرارمون افتادم وقتی که افتاب بود و دست تو جلو صورتم گرفته بودی تا افتاب اذیتم نکنه

چه صحنه زیبایی بود.کاش میشد اون شب کنارت میبودم یا خدا بجای تو منو میبرد.هنوز که هنوز دارم از خدا میخوام منو ببره

اما خدا فقط خوبارو میبره.

نفسم یادته شب تولدت؟اولین تولدی که کنارت بودم.از اون روز به بعد سوژه ترس و خنده مون شده بود

مهران دلم لک زده واس چشمای نازت واس صدای قشنگ و دستای گرمت.واس اون خجالتی که وقتی بعد چند مدت که میومدی و دستمو میگرفتی کنارم تو دلم حس میکردم. واس وقتی که تو ماشین سرتو گذاشته بودی و اون حرفو بهم گفتی دلم لک زده کاش همون اول میگفتم بهت اره

واس اون سرد شدن دستام

مهران کاش زود بمیرم.مهران از خدابخواه بهار بیاره اون دنیا

مهرانم عشقم دوستت دارم.

و تا ابد دوستت خواهم داشت.عشقتو گوشه قلبم پنهان میکنم تا هیچکس نتونه از بین ببرش



+ نوشته شده در  پنج شنبه 24 آذر 1390برچسب:,ساعت 22:14  توسط دخترکی ساده