خستم

عشقم مهران ررررررررفت

خستم

خدا جون خستم کردی.هنوزم بسم نیست

امروز رفتم سر مزارشششش اخ که چه بد بود وقتی عکسشو دیدم. قبرستون خالی بود منم نشیتم کنار قبرشم اروم اروم اشک ریختم.

اشکام تمومی نداشت.همه حرفای تو دلمو بهش گفتم اخ که چقدر چشمای نازش مث قدیم داشت اتیشم میزد

فقط به چشماش زل زدم و اشک ریختم

اخرم که میخواستم بیام دوستام گفتن تنهاتون میذاریم منم با صدای بلند به مهران گفتم

مهران دلم تنگته بخدا. باورکن دوست داشتم .درسته اشتباه زیاد کردم اما باور کن دوست داشتم.منو ببخش بخاطر همه کارام و ازت خواهش میکنم بیا توخوابم و بعدم دستم گذاشتم رو سنگش و گفتم

دوست دارم خداحافظ

خیلی داغون ترم کرد

کاش یکی میفهمید فقط یک نفر مث اون میتونست سنگ صبورم بشه تا دردهامو بهش بگم.همه دارن ظاهرمو میبینن

خواهش میکنم به باطن نگاه کنید.ظاهر خیلی دروغگو

خداجون یامنو ببر با عذاباتو بس کن



+ نوشته شده در  چهار شنبه 20 دی 1391برچسب:,ساعت 23:23  توسط دخترکی ساده